فلسفه انتظار

از آغازین روزی که آدم به واسطه نافرمانی پروردگار به زمین رانده شده انتظار بازگشت به سوی مبداء اصلی و روزگار خوش پیشین که در آن هیچ ظلم و ستم نباشد و همه با محبت و مدارا با هم زندگی کنند شکل گرفت و همان انتظاراست که تا این ایام امتداد یافته است .

در آن زمان که قابیل دست خود را به قتل برادر آلوده ساخت ، خیر و شر در مقابل هم به صف آرایی پرداختند و نبرد بی پایانی را شکل دادند که همچنان ادامه دارد. در خلال این کشمکش دیرین ، آرزوی آدم برای غلبه نیروی خیر بر نیروی شر و روزگار بدون جنگ و خون ریزی در قالب انتظاری دیرین در همه ایام وجود داشته است .

هر قومی و هر ملتی به هر دین و آیینی  که باشند به زبانهای گوناگون این انتظار خود را آشکارا بیان کرده و ادعا میکنند که قادرند به تنهایی به این انتظار پایان دهند و ایام خوشی را وعده میدهند که در آن هیچ شر و فسادی نیست . یعنی اینکه هر دین و آیینی منجی و نجات دهنده عالم را به خود منسوب میکند و از آنجا که آداب و سنن خود را کامل میشمارد ؛ معتقد است که تنها با بازگشت مجدد به آن آداب و سنن میتوان به ایام خوش وعده داده شده رسید !!

حال با تعدد منجی ، چگونه میتوان به روزگاری رسید که همه با صلح و محبت در کنار هم زندگی کنند ؟ اگر قرار بود که تمسک به دین و آیینی خاص همه مشکلات را حل کند این عمل در همان ایام آغاز حیات انسان که ادیان به این تنوع نبودند راحت تر محقق میگشت ! به عنوان مثال در آن ایام کافی بود که قابیل را به سزای عملش برسانند و جلوی تمام شرارتهای بعدی را بگیرند !

خرده نگیرید ، بنده نیز چون شما معتقد هستم که آغاز حیات انسان با قصه و افسانه آمیخته است همانطور که آخرالزمان و روزگار خوش واپسین اسطوره ای بیش نیست ولی بین این دو قصه ، واقعیتی در جریان است و آن روند رشد و تکامل انسان است . انسان از نقص مطلق بسوی کمال مطلق در حرکت هست ، ما از زمان نقص او چیز زیادی نمیدانیم ولی میدانیم رسیدن به کمال مطلق برای او امری بعید بل محال است .

انسان در این روند تکامل همواره از راهنمایی انسان هایی بهره گرفته که به تمام قوا مسیر تکامل را برای او هموار ساخته اند . اینان هیچ کدام پیشینیان خود را سرزنش نکرده و قصد برتری طلبی نیز نداشته اند و همگی آنها ،  انسان را به رسیدن آن ایام خوش امیدوار ساخته اند ؛ چرا که انسان موجودی محدود است و برای او هر چه یک آغاز و یک پایانی دارد و هرقدر که این پایان بعید باشد لازم است مکرر به او گوشزد شود و محرکی باشد برای ادامه مسیر تکامل او و اگر این راهنماها نیایند و این مطلب را مکرر یادآور نگردند یقیناً انسان از تکامل باز می ایستد .

فرد منتظر هیچگاه ساکن نیست همواره در حال حرکت است ، خود را در قید اوهام و خرافات اسیر نمیکند بلکه جویای افکار جدیدی است که به او در مسیر تکامل کمک کنند یعنی طالب خورشید حقیقی است از هر افقی که طلوع کند . خود را اسیر اسم و رسم نمیکند بلکه به دنبال هویت واقعی خود به عنوان یک انسان است . به ندای حق ایمان می آورد هر چند که مشکلاتی برای او در پی داشته باشد و تا میتواند از قدرت های آلوده به تزویر و ریا فاصله میگیرد . پس بیایید منتظری واقعی در عصر خود باشیم .

 

آزاد اندیش باشید

(نقل از وبلاگ سابق)

 


آموزه ها

ای دوستان

رضای خود را بر رضای من اختیار مکنید و آن چه برای شما نخواهم هرگز مخواهید و با دلهای مرده که به آمال و آرزو آلوده شده نزد من میائید . اگر صدر را مقدس کنید حال آن صحرا و آن فضا را به نظر درآرید و بیان من بر همه شما معلوم شود .

(ادعیه حضرت محبوب)

89/5/1

 


آموزه ها

ای همگنان

ابواب لامکان باز گشته و دیار جانان از دم عاشقان زینت یافته و جمیع از این شهر روحانی محروم مانده اند الاّ قلیلی و از آن قلیل هم با قلب طاهر و نفس مقدس مشهود نگشت الاّ اقل قلیلی .

(ادعیه حضرت محبوب)

89/4/25

 


آموزه ها

ای اهل فردوس برین

اهل یقین را اِخبار نمایید که در فضای قدس قرب رضوان روضه جدیدی ظاهر گشته و جمیع اهل عالین و هیاکل خلد برین طائف حول آن گشته اند . پس جهد نمایید تا به آن مقام درآیید و حقائق اسرار عشق را از شقایقش جویید و جمیع حکمت های بالغه احدیه را از اثمار باقیه اش بیابید .

(ادعیه حضرت محبوب)

89/4/18

 


آموزه ها

ای ابناء غرور

به سلطنت فانیه ایامی از جبروت باقی من گذشته و خود را به اسباب زرد و سرخ می آرائید و بدین سبب افتخار می نمایید . قسم به جمالم که جمیع را در خیمه یکرنگ تراب درآورم و همه این رنگهای مختلفه را از میان بردارم ، مگر کسانی که به رنگ من درآیند و آن تقدیس از همه رنگهاست .

(ادعیه حضرت محبوب)

89/4/11