سبب چیست 1

یک گروه یا مرد سالارند و یا چنان رفتارمی کنند که مرد سالار بودنشان را-علیرغم آنکه به شدت خود را از این عقیده مبرا می دانند- به راحتی میتوان دریافت و گروهی دیگر با اعتقادات افراطی مردان راجنایتکاران جنگی و زنان رامظلومین همیشگی تاریخ و خاتونهای جهان آینده می پندارند به راستی سبب چیست؟

گاهی ما دچار برداشتهای نادرست می شویم. شرایط  زمانی را از یاد می بریم و بدتر از آن اینکه به کلام الهی استناد می کنیم تا باورنادرستما ن، درست جلوه نماید. نمونه ی بارزاین مطلب، همین مسا له ی چند همسری است که هوس و گرایشهای نابجای برخی مردان، تنها علت اصلی آن است چنین موردی درهیچ جای دنیا پسندیده نیست و تجاوز آشکار به حقوق زن است. بدتر آنکه مردانی که دو یا چند همسر دارند به نص قرآن مجید استناد می کنند که آنان را به داشتن همزمان چهار همسر مجاز نموده است اما هیچکدام ادامه ی این آیه ی مبارکه را به یاد نمی آورند که می فرماید: "و اگر بترسید چون آن زنان را گیرید راه عدالت نپیموده به آنها ستم کنید پس تنها یک زن اختیار کرده یا چنانچه کنیزی دارید به آن اکتفا کنید که این نزدیکتربه عدالت وترک ستمکاری است" مگر با ازدواج با دونفر می توان شرط عدالت را به جا آورد؟ مگر قلب انسان در آن واحد می تواند به دونفر یا بیشتر تقدیم شود ؟

اگر ازدواج تنها هدفی جسمانی داشته باشد پاسخ این سوالات مثبت است اما ازدواج ارتباطی جسمانی و روحانی توامان است . ازدواج همکاری و همراهی دو بال آفرینش یعنی زن و مرد در پرواز به آسمان تکامل است . سالها به اشتباه زنان به حاشیه برده شده اند . در دوره ای که جهان دهکده ای کوچک است ، هنوز برخی مردان از به زبان راندن نام کوچک همسر ، دختر یا خواهر شان به شدت می پرهیزند و آن را بد می دانند .

تمامی قوانین انسانی ، حقوق زن و مرد را مساوی می دانند . خدا را شکر که در جامعه ی ما اقداماتی هرچند خیلی دیر در مورد مساوات حقوق زنان بامردان انجام می شود . نمونه ی بارزش برابری میزان دیه است که می بایست آن را به فال نیک گرفت اما کافی نیست .

ما می کوشیم تا فرزندانمان را با این حقیقت متعالی تربیت کنیم که مابین آفرینش ، جنس برتر وجود ندارد .برتری تنها به آگاهی و دانایی است . وظایف زن و مرد ممکن است متفاوت باشد اما برتری جنسی افسانه ای بیش نیست . پژمان بختیاری زیبا سروده است : 

تفضیل  مرد بر زن و ترجیح  زن  به  مرد

افسانه است و عرصه ی دعوی در آن فراخ

آنان دو شاخه اند ز یک اصل و پر بر است

بستان   اجتماع   ز  پیوند   این   دو    شاخ

 


هیچ نظری موجود نیست: